شاعر : عبدالحسین مخلص آبادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل
ای وجـودتهـمه ایـمـانِ خـدا ای بدهکـاردوچـشـمت دریـا
ای به ظـاهـرجـلـواتـت بـانـو ای بهسجـاده تـمـامتحـوراء
خندههایت همهاش نزد رسول اشکهایت همه درشب بهخـفا
خـانـهات راه عـبـورمـلـک و ثـروتـت داده بـه اســلام،بـقــا دانـش آمــوز کـلاسـت هـاجـر دامـنـت مـحــفـل انـس زهــرا
یک نـخ معـجـرتان ازنرگـس جـنـس روبـنـدهتـان از طـوبـا
هـر زمـانی که زمسـجـد آمـد هـرزمانی که نـبـی دیـدجـفـا
عالمی غـم به دلش گرمیبود با وجـود توگـرفته است جـلا
ولی افـسوس توراداد زدست وای ازآن دم که نچـرخد دنیا
وای ازغـصـۀ بـیمـادری و وای از داغ دل دخـــتـــرهـــا مادری رفت به دخترچه گذشت بـین آن جـمعـیـت بیپـروا…